خوشا به حال من که هنوز در کنارم بیست ساله ای
به وقت عشق بازیِ معنی، هم آغوشی عاشقانه ای
از فریب کلام رقیبان چه ترس دارم من
که همچنان تو به گوشم سخنی شاعرانه ای
سی ساله ای و با رقیب گرفتار بازی روزگار
شادم که به کوی ما، جوان ترین ساقی میخانه ای
انگار که قرنی است ندیده ام روی همچو ماهت را
شکر خدا که هنوز در خاطره هایم ستاره ای
گر مست نمی شوم روزها با شراب بازاری
آسوده ام، که تو کهنه شراب بیست ساله ای
از باد فراموشی و پیری روزگار باکم نیست
چون در خیال من، تو همیشه بتی جاودانه ای
برچسب : نویسنده : shahrzadseifi بازدید : 139